پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
جمله های غمگین،عاشقانه،تنهای قسمت3
نوشته شده در جمعه 11 بهمن 1392
بازدید : 1215
نویسنده : فرهاد فیضی

خـــــــــــدا …
اینقدر تو خودم ریختم ،
که از سرمم گـذشــت…
دارم غـــــــرق میشم …
دسـتت کــــــجاست!!!

::
::

چـقـدر بـالایـی
چـقـدر پـایینـَم
نــمیــرســد دسـتـم بـه دستــهـایــت…
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا

::
::
خـــوبـــم
مثــل پــدربـــزرگ
کــه خـــوب بـــود
و
مـُــــرد !!

::
::

بعضی دکمه های کیبورد شل شده اند ! بس که استفاده شده اند .
دکمه های : ک ا ش ب و د ی

::
::

تــــو خاص نبودی گلم
احساس من یه تــــو
خاص بود

::
::

بعضی مواقع
دنبال یک کلید”Shift” میگردم
برای دیدن اون روی آدمــــهــــا!.

::
::
داغـــونی اَم از آنجـــا شــــروع شُـــــد
کــــه فَهمیـــــدَم . . .
از میـــان ایـــــن همــــه “بـــود”
مَــن در آرزوی یکــــی اَم کـــه ” نَبــــود “

::
::

تـمـام قلـّه هـای تـنـم را هـم کـه فـتـح کـنـی
ایـن سـرزمـین هـمـچـنـان مـبـهـم مـی مـانـد
و هـنـوز
دارَد
حـرف هـایـی بـرای گـفـتـن
فـقـط حـواسـت را جـمـع کـن
دخترک ،
شـهـوت مـمـنـوع . .

::
::

دلم میخواست یکی رو داشتم بعضی وقتا که مردم خستم میکنن میومد
کنارمو دستاشو می گذاشت دوطرف صورتم زل میزد تو چشام
میگفت ؛ بیبین ..تو من و داری …..

::
::

وقتی زنی دیوانه وار باتو بحث میکنه خوشحال باش…!!
چون سکوت زن, نشانه پایان توست…!!
::
::

میدانم ؛
دیگر برای من نیستی !
اما ….
دلی که تنگ باشد این حرفها را نمیفهمد
::
::

دوست داشتن خوبان همیشه گفتنی نیست…
گاه سکوت است و گاه نگاه و گاه یک پیام…
::
::

مــــا قشنگـــ ترین ضمیـــر میشـــد :اگـر میمانـــدی. . .

::
::

دکتر راست می گفت ؛
که “روی” ، برای ِ سلامتی ِ مو مفید است ..
از من که روی برگرداند ،
موهایم ، همه سفید شدند !!!

::
::

مــی خـواهـم داستـانـی از علاقــه ام بـه تــو را بنـویسـم
یـکی بـــود ، یـکی …
بـی خیال……..!!
خــلاصـه اش میشود اینــکـه :
دوستـت دارم ، لعـنتـی . . . !

::
::

دندانپزشک آخرین دندان گرگ را کشید!
نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد
گرگ زیر لب گفت:بخند…….
اینست عاقبت گرگی که عاشق گوسفندی شده باشد!
::
::

پاهایـم را کــه در آب میزنـم ، ماهــی ها جمـــع میشـــوند ،
شــــاید اینهــــا هــم فهمیــده اند کــه یک عمــره طعمـه ی
روزگــار بــوده ام !

::
::

عاشقت می شوم
دقیقه ای
۸۶ بار !!!!!!

::
::

چه قدر تلخ شده ای …
آنقدر که حتی وقتی صدایت را می شنوم احساس می کنم …
دیگر دلم برایت نمی لرزد…

::
::
نیت میکنم و صدایت میکنم
با جواب تو فال میگیرم
اگر گفتی “بله ” روز خوبی خواهم داشت
اگر گفتی “جانم ” تمام خوبیها را
برای تو میسازم

::
::

تنــها یک عاشــق میفهمـد
تفـــاوت میــانِ
آغــوش نـرم و آغــوش اَمــن را..

::
::

هزار بار گفته ام
اگر قدرتش را نداری مرد باشی‌
دورِ سه چیز را خط بکش
زن
عشق
مستی

::
::
خیلی ها مترسک رو دوست ندارن
چون
پرنده ها رو میترسونه.
اما
من دوستش دارم
چون
تنهایی رو درک میکنه..

::
::
چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه !
چه معنی داره تو این دنیا کسی تنها باشه !
چه معنی داره تو این دنیا آدم ها یک روز بیان و یک روز برن !
چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی ها اینقدر تنگ باشه !
اصلا چه معنی داره تو این دنیا دل بعضی ها از سنگ باشه !

::
::

دوسـت دارم این رو نوک پنجـه بلند شدن ها رو و بوسـیدن لب های تـــو را
همان لحظه هایی که تو یک عالمه مـَـرد می شی و مـن یک عالمه زن !!

::
::
لحظه ی قشنگیه وقتی صبح با نوازشِ دست های کسی از خواب بیدار می شی
که دیشب هزار بار بهش گفتی : دوست دارم
ولی اون تا خود صبح کنارت بیدار بوده و تو رو نوازش می کرده … !
::
::

به سلامتی اونایی که هزارتا خاطرخواه دارن ولی دلشون اسیر یه بی معرفته!

::
::

مثـل ِ این صدا خفـــه کن ها میمونه
که میـذارن سر هفت تیـــــــــر !
خیانت رو میگم …
بی صــــدا می کشتت ..

::
::

گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..!
::
::

گــریان شده دلـــــم….
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…
پا به زمین می کـــوبد…
تـــو را میـــخواهد…. فقط “ تـــــــــو ” را…

::
::
زنـــــها مثل ســـکوت هستند… با کوچکترین حـــــرفی میشکنند…!
مًــــردها مثل « باران بهاری » هستند .
هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود…!

::
::
گفتند حکم؟
ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم دل باشد…تمام سر ها دست تو بود
روزگار دست از ما گرفت…دو به دو، دل دادیم
زندگی آس ِ مان را برید
دو به تک باختیم
بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد…..!
::
::
۱ …۲ … ۳…
آمـاده ایـــد!؟
چیک …..
لای عکسها دنبال عکسمان میگردم ..
همان دیگر .. همان که .. یادت نیست؟!
مگر میشود؟!
فراموش کرده ای؟!
اینجاست .. پس تو کجایی؟؟!!
نیستی چرا؟!
عکسمان که دونفری بود!
میبینی گلم .. عکاس از منو تــو فاصله را بهتر میفهمد .!
::
::
تکثیر شده ام در این شهر؟؟
یاقلب توست که مدام شعبه های جدید افتتاح میکنند؟
این روزها…
جمعیتی مخاطب حرفهای عاشقانه ات شده اند..!!!
::
::
چی بگم ؟؟؟؟؟
…. …. …. ….
…. …. …. …. ….
…. …. …. …. …. ….
کی به غیر از تو می دونه این نقطه ها چقدر حرف تووشونه. . . که واسه


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: جمله های غمگین،عاشقانه،تنهای قسمت،عشق،گریه،عاشقی،بوکان وب،بهترینها،داستان،شعر،متن ,



مداد رنگی
نوشته شده در یک شنبه 29 دی 1392
بازدید : 980
نویسنده : فرهاد فیضی

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نش


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: مداد رنگی،داستامنن مداد رنگی،داستان عاشقانه،داستان احساسی،داستانغمگین،داستانتنهای،تنهای،عاشق،غم،رنگ،بوکان وب ,



محبت
نوشته شده در یک شنبه 29 دی 1392
بازدید : 1326
نویسنده : فرهاد فیضی

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود؛ روی نیمکتی چوبی؛ روبه روی یک آب نمای سنگی
.
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه
- مطمئنی؟
- نه
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد؛ کیفش را باز کرد؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین، ، برچسب‌ها: داسان کوتاه،قلبريالداستان عاشقانه،داستان احساسی،داستان غمگین،داستان،شعر،بهترین ها،بوکانوب،داستان قلب،داستان دختر و پسر،محبت،داستان کوتاه محبت ,



داستان کوتاه قلب
نوشته شده در یک شنبه 29 دی 1392
بازدید : 998
نویسنده : فرهاد فیضی

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به


قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید



چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در



قلبتو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)


دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود
..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: داسان کوتاه،قلبريالداستان عاشقانه،داستان احساسی،داستان غمگین،داستان،شعر،بهترین ها،بوکانوب،داستان قلب،داستان دختر و پسر ,



اون دنیا
نوشته شده در دو شنبه 18 آذر 1392
بازدید : 1107
نویسنده : فرهاد فیضی

توی این روزای بی غروب

،توی این هفته های سو تو کور

 

توی این دل واپسی ،

توی این بی کسی 

 

من هستم و یه قاب عکس

که فقط بهش نگا میکنم و بس

 

کارم همش شوده گریه و زاری

همش به خودم میدم دل داری 

 

سهم من از این عشق هیچی نشود

به جر یه قاب عکس فقط تنهای شود

 

 هیچکس دردمو نمیدونه

هیچ کس حرف دلمو نمیخونه

 

شودم توی خونه گوشه گیر

شودم همون بچه بهنو گیر

 

 دیگه نمیدونم چیکار کنم

خنچه دلمو واسه کی واکنم 

 

سرمو رو شونه کی بزارم

دستامو تو دست کی بزارم 

 

شبا دل واپس کی باشم

روزا رو تو خیابونا با کی باشم 

 

دلم دیگه حوصله دوریشو نداره

دلم دیگه بهونه ای واسه دیدنش ندار 

 

دیگه می خوام از پیشتون برم

دیگه میخوام پیش خدام برم 

 

توی زمین دیگه نبینمش

میرم اون بالا واسه دیدنش

 

 حالا وقتش رسیده که تیغو رو شارگم بزارم

میخوام جسمو تو یه گور بزارم 

 

تا اون دنیا دوباره سرمو رو شونه هاش بزارم

تا اون دنیا دو باره دستما تو دستاش بزارم


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: اون دنیا , شعر , شعر تنهای , شعر مردن , شعر احساسی , شعر غمگین , شعر عاشقانه , متن اهنگ , شعر فارسی , شعر ایرانی , بهترین شعر , ,



اون دنیا
نوشته شده در دو شنبه 18 آذر 1392
بازدید : 1107
نویسنده : فرهاد فیضی
<-PostRate->

توی این روزای بی غروب

،توی این هفته های سو تو کور

 

توی این دل واپسی ،

توی این بی کسی 

 

من هستم و یه قاب عکس

که فقط بهش نگا میکنم و بس

 

کارم همش شوده گریه و زاری

همش به خودم میدم دل داری 

 

سهم من از این عشق هیچی نشود

به جر یه قاب عکس فقط تنهای شود

 

 هیچکس دردمو نمیدونه

هیچ کس حرف دلمو نمیخونه

 

شودم توی خونه گوشه گیر

شودم همون بچه بهنو گیر

 

 دیگه نمیدونم چیکار کنم

خنچه دلمو واسه کی واکنم 

 

سرمو رو شونه کی بزارم

دستامو تو دست کی بزارم 

 

شبا دل واپس کی باشم

روزا رو تو خیابونا با کی باشم 

 

دلم دیگه حوصله دوریشو نداره

دلم دیگه بهونه ای واسه دیدنش ندار 

 

دیگه می خوام از پیشتون برم

دیگه میخوام پیش خدام برم 

 

توی زمین دیگه نبینمش

میرم اون بالا واسه دیدنش

 

 حالا وقتش رسیده که تیغو رو شارگم بزارم

میخوام جسمو تو یه گور بزارم 

 

تا اون دنیا دوباره سرمو رو شونه هاش بزارم

تا اون دنیا دو باره دستما تو دستاش بزارم


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: اون دنیا , شعر , شعر تنهای , شعر مردن , شعر احساسی , شعر غمگین , شعر عاشقانه , متن اهنگ , شعر فارسی , شعر ایرانی , بهترین شعر , ,



شعر کوردی
نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 3508
نویسنده : فرهاد فیضی



دڵــی مـن گۆرسـتانــیـکەو ھـەزاران خـۆزگەی تیـایـە

ئەزانم ھیچیان نایەتە دی تا دڵخۆش بم لـەم دونــیایە

گەیشتن بـە تـۆش خـۆزگـەیەکەو لە نـاخی دڵـمـایــە

بـۆچی دەبـێ دڵـی مـن وابـێ ئاخـر ژیـان بـۆ وایـە؟

خۆزگە بۆ تەنیا ساتێ بۆنـی گوڵی لـێوتم بـکردایـــە

دەپــێـم بـڵێ ئـــەی دڵــی دامــاو ناخـم بــۆ وایــە؟

خەتای تۆیە تاوان باری یان چاوت بە عشق ھەڵنایە؟


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شعر کوردی،،شعر کوردی،بهترین شعر های کردی ،کرد،کردی،شعر احساسی،شعر فارسی،دکلمه کردی ،شعر بازبان کرودی،هونراوی کوردی، شعر غمگین،زبان کردی، ,



شعر کوردی فرميسكي گه ش
نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 2236
نویسنده : فرهاد فیضی



(فرميسكي گه ش)

قه ت له دنيا دا نبوو بيجگه ل ناخوشي به شم

مات وداما و وپه شيو وبيكه س و چاره ره شم

سرده ميك ئاواره بووم وماوه ييكيش ده س به سه ر

نه م دي رووي ئاسو وده يي،هه رتووشي گيره و قرقه شم

دابي كوردي وايه ،كه س لا گيري لي قه ماو نيه

بوچي سه ركو نه ي بكه م ليم زيزه ياري مه هو ه شم؟

تيغي بي مه يلي وجه فاي ئه و نازنينه دلره قه

جه رگي له ت كردم به جاريك ئه نجنيويه سينه شم

كوشتمي وشه ش خاني ئومميدي له من گرتن حه ريف

موره هه لداويم و بيهووده به هيواي دووشه شم

نابيني زه رده له سه ر ليوي كه سي له شاره دا

گه ر خه م وده ردي دلي خوميان به سه ردا دابه شم

خوشه ويستي گوشه كه ي ته نيايي هه ر ئه ژنو كه مه

بويه روژ وشه و وها گرتوومه ته نيو با وه شم

نايه لي دوژمن به ره نگه زه رده كه ي من پي كه ني

تاده مي مردم ئه من مه منووني فرميسكي گه شم

شاعيريكي راست ويه كرووم وفيداكار و نه به ز

كورده موحتاجي محه ك نيم زيري بي غه لل و غه شم


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شعر کوردی فرميسكي گه ش،،شعر کوردی،بهترین شعر های کردی ،کرد،کردی،شعر احساسی،شعر فارسی،دکلمه کردی ،شعر بازبان کرودی،هونراوی کوردی، شعر غمگین،زبان کردی، ,



شعر کوردی رهق هه لاتم
نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 1813
نویسنده : فرهاد فیضی

رهق هه لاتم

من له داخي خزمي خويري ئاشناي ئه حمق هه لاتم

من له ترسي زاق وزروقي ئه منيه چاو زه ق هه لاتم

كوا به به خوشي خوم به جي ديلم ولاتي خوشه ويستم؟

من له ترسي زلله وباتووم ودار وشه ق هه لا تم

هه ربه پي يان وبه كومه كومه گه يمه ئم ولاته

ره نگه پيت وابي به سواري مايه ني گوي له ق هه لاتم

(نوكه ري بيگانه نا كه م)ها تي جي فه رمايشي خوم

واله برسان وله به ربي به رگي ئيمرو ره ق هه لات


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شعر کوردی رهق هه لاتم،شعر کوردی،بهترین شعر های کردی ،کرد،کردی،شعر احساسی،شعر فارسی،دکلمه کردی ،شعر بازبان کرودی،هونراوی کوردی، شعر غمگین،زبان کردی، ,



همیشه به یادتم
نوشته شده در شنبه 16 آذر 1392
بازدید : 1281
نویسنده : فرهاد فیضی

میشه برگردی میشه دوباره بیای پیشم

اخه دلم واست تنگه دلم واسه اون چشات تنگ

 

ه میخوام دوباره بیای پیشم میخوام دوباره ببوسمت

میخوام دوباره تو چشات نگا کنم دوباره عزیزم صدات کنم 

 

دوباره دستاتو بگیرم دوباره تو اغوش بگیرمت

من دلم واسه خنده هات یه زره شوده دلم واسه نگات تنگ شوده

 

اما بی خودی دارم حرف میزنم چون که تو دیگه منو نمیخوای 

تو دیگه دستات تو دستای یکی دیگست

 

دیگه منو نمیشناسی دیگه عزیزم گفتنامو نمیشنوی

تو شودی مال یکی دیگه منم شودم مال تنهای

 

میشه بگی من چی واست کم گزاشتم

که اینجوری رفتیو و منو تنهام گزاشتی

 

اخه مگه من دوست نداشتم مگه من واست نمیمردم

به خدا میخواستمت به خدا دوست داشتم

 

 اما تو نشود باورت رفتی و منو تنهام گزاشتی

رفتیو منو با درد و عزاب هم خونه کردی

 

د اخه واسه چی اگه میخواستی منو تنهام بزاری

خوب از اول میگفتی که اینقده عاشقت نبودم

 

اما دیگه که کاری ازم ساخته نیست

میخوام بدونی که همیشه به یادتم

 

 تو دلمو شکوندی نزاشتی تو رو هم زندگیم کنم

اما میبخشمت برو دیگه ازت گله ندارم

 

فقط میخوام وقتی که مردم تو باشی بالا سرم

چون که میخوام سرم رو پاهات باشه 

 

واسه اخرین بار میخوام رو پاهات بخوام

دستات باشه تو دستام

 

دیگه چیزی واسه گفتن ندارم دیگه نای واسه ندشتن ندارم

دیگه میسپرمت به خدا میخوام همیشه شاد باشی همیشه شاد باشی


:: موضوعات مرتبط: متن اهنگ , داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: همیشه به یادتم , متن اهنگ , متن اهنگ غمگین , بهترینها , متن اهنگ ایرانی , متن اهنگ احساسی , شعر , شعر احساسی , غمگین , عاشقانه , شعر عاشقانه , متنريالبهترین شعر ها , شعر تنهای ,



قلبم مال تو
نوشته شده در شنبه 16 آذر 1392
بازدید : 1034
نویسنده : فرهاد فیضی

پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم كه ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت كنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم
تا اينكه يك روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني كه من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا كني..ولي اين بود اون حرفات..حتي براي ديدنم هم نيومدي...شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد...

چشمانش را باز كرد..دكتر بالاي سرش بود.به دكتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دكتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت كنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاكت ديده نميشد. بازش كرد و درون آن چنين نوشته شده بود:



سلام عزيزم.الان كه اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري كه قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين كارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

دختر نميتوانست باور كند..اون اين كارو كرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا كرد و قطره هاي اشك روي صورتش جاري شد..و به خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نكردم...


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: پسر عاشق،داستان عاشقی،داستان احساسی،داستان تنهای،داستان غمگین،بهتین داستانها،داستان، , ,



پسر عاشق
نوشته شده در شنبه 16 آذر 1392
بازدید : 1281
نویسنده : فرهاد فیضی

دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود همه به عیادتش امده بودن غیر از پسر چشمهایش همیشه به دری بود که همه از ان وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود حتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان به خودش گفته بود که شاید پسر دلیل قانع کننده ای داشته باشد ولی در برابر تمام پرسشهایش یا سکوت بود یا جوابهای بی سر و ته که خود پسر هم به احمقانه بودنش انها اعتراف داشت تحمل دختر تمام شده بود به پسر گفت که دیگر نمی خواهد او را ببیند به او گفت که از زندگی اش خارج شود به نظر دختر پسر خاله اش که هر روز به عیادتش امده بود با دسته گلهای زیبا بیشتر از پسر لایق دوست داشتن بود دختر در حالت عصبی به پهلوی پسر ضربه ای زد زانوهای پسر لحظه ای سست شد و رنگش پرید چشمهایش مثل یخ بود ولی دختر متوجه نشد چون دیگر رفته بود و پسر را برای همیشه ترک کرده بود .
دختر با خود فکر می کرد که چه دنیای عجیبی است در این دنیا که ادمهایی مثل ان غریبه پیدا می شوند که کلیه اش را مجانی اهدا می کند بدون اینکه حتی یک تومان پول بگیرد و حتی قبول نکرده بود که دختر برای تشکر به پیشش در همین حال پسر از شدت ضعف روی زمین نشسته بود و خونهایی را که از پهلویش می امد پاک می کرد و پسر همچنان سر قولی که به خودش داده بود پا بر جا بود او نمی خواست دختر تمام عمر خود را مدیون او بماند ولی ای کاش دختر از نگاه پسر می فهمید که او عاشق واقعی است


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: پسر عاشق،داستان عاشقی،داستان احساسی،داستان تنهای،داستان غمگین،بهتین داستانها،داستان، ,



جملات غمگین|احساسی|عاشقانه 2
نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392
بازدید : 1050
نویسنده : فرهاد فیضی

 

 

می گویند شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!
و من یاد مردی می افتم
که با ویالونش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس...!

 

###---**********---###

 

بعضی ها گریه نمی کنند!
اما...
از چشم هایشان معلوم است؛
که اشکی به بزرگی یک سکوت،
گوشه ی چشمشان به کمین نشسته....

 

###---**********---###

 

کار دنیا رو میبینی؟؟

اونی که دوستش داری دوستت نداره...

اونی که تورو دوست دازه تو دوستش نداری.

.. دو نفر هم که همدیگر رو دوست دارن هیچ وقت به هم نمیرسن... :|

 

###---**********---###

 

میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم
در ساحل کنار دریا ایستاده ای و با هوای سرد و صدای موج به خودت می ایی...

یادت میاد دیگه نه کسی است که از پشت بغلت کنه نه دستایی که شانه هاییت را بگیرد

و نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد...

 

###---**********---###

 

آمدنش را حیران بنگرم یا رفتنش را مات بمانم؟
باد آورده را باد میبرد قبول، ولی دلم را که باد نیاورده بود؟

 

###---**********---###

 

دیگران چون بروند از نظر دل بروند
تو چنان در دل من جای گرفتی
که جان دربدنی

 

###---**********---###

 

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران، خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟

 

###---**********---###

 

ما برنده ایم
اگر لحظه های شیرین امروز را
قربانی اتفاقات تلخ دیروز نکنیم
پس نه در حسرت دیروز و نه در رویای فردا
فقط برای امروز..

 

###---**********---###

 

دفتر شعرهایم را سفید میگذارم! "
بی کسی"که نوشتن ندارد

 

###---**********---###

 

این روز هایم به تظاهر میگذرد...!
تظاهر به بیخیالی، به دوست نداشتنِ "تو "...
اما چه سخت میکاهد از جانم این نمایش..!!

 

 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: جملات غمگین|احساسی|عاشقانه ملات غمگین|احساسی|عاشقانه ،جملات عاشقانهريا،جملات غمگین،جملان احساسی،جملات عاشقانه،بهترینها،بوکان وب،جملات2 ,



ما که ندیدیم
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 1007
نویسنده : فرهاد فیضی

ما که ندیدیم...!

ولی میگن...

لحظه ی قشنگیه...

وقتی یواشکی برگردی...

تا بتونی عشقتو نگاه کنی...!

بعد ببینی که اون دستاشو گذاشته زیر چونشو داره بهت زل میزنه...!!!.


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: ما که ندیدیم،متن غمگین،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،جملات احساسی , ,



هی دنیا ...
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 1282
نویسنده : فرهاد فیضی

 

هرکسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد


مگر توعاشق زارم نبودی ---- مگرتویارودلدارم نبودی

تورنجاندی مرا با بد زبانی----- بگو آخر چرانامهربانی

مگرباتو چه کردم سنگ خارا ---- چنین بشکسته خواهی قلب مارا

کلامت نیش مار است ای نگارم------ چه می شدگربدی باغ بهارم

اگر گویی سخنها بی کنایه ------ دگرشعری نگویم پرگلایه

سرایم من زعشق و خوشزبانی----- زخوبیهای تو ای یار جانی


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: هی دنیا , , , ،متن غمگین،متن عاشقانه،جملات عاشقانه،جملات احساسی ,



چقد سخته
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 1234
نویسنده : فرهاد فیضی

چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی

و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده

، زل بزنی و به جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی

هنوزم دیوونش ی و دوستش داری




چقدر سخته که دلت بخواد

سرتو باز به دیواری تکیه بدی

که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده



:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: چقد سخته ,



چشم من
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 1040
نویسنده : فرهاد فیضی

چشم من بیا منویاری بکن گونه هام خشکید شدکاری بکن
غیرگریه مگه کاری میشه کرد کاری ازمانمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تاقیامت دل من گریه میخواد
قصه گذشته های خوب من چقدزودمثل یه خواب تموم شدن....


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: چشم من ,



جملات غمگین|احساسی|عاشقانه 1
نوشته شده در پنج شنبه 14 آذر 1392
بازدید : 770
نویسنده : فرهاد فیضی

 

 

از دل نوشته هایم ساده نگذر, به یاد داشته باش

 

این"دل نوشته ها"را یک"دل"نوشته اس

 

 

###---**********---###

 

اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...

 

###---**********---###

 

همه مدادهای رنگیم را در کودکی گم
کردهام حال من مانده ام ویک مداد سیاه
که با آن خورشیدی سیاه می کشم
بالای آدمی سیاه رو به خانه ای سیاه تر...

 

###---**********---###

 

صدایم را به درونم می ریزم... اما شانه هایم آرام نمی شوند!

 

###---**********---###

 

هیچ کس
ما را برای خودمان نمی خواهد
سادگی‌ می‌‌کند
کسی‌ که تنها ییش را
ارزان می‌‌فروشد
من تازه فهمیدم

 

###---**********---###

 

من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم

 

###---**********---###

 

منو تو قلبت نگهدار مثل شعله تو زمستون
نزار از تو دور بشم باز بی تو قلبم میشه داغون
منو تو قلبت نگهدار حرف من یه التماسه
هیچ کسی بجز تو انگار قلبمو نمیشناسه

 

###---**********---###

 

خیانت است یا عدالت؟ نوشت دوستت دارم و برای دو نفر فرستاد.

 

 

###---**********---###

 

روی دست شب مانده ام، دیگر حتی خواب هم مرا نمیبرد...!

 

###---**********---###

 

کسى که مى خواهد برود
فقط به دنبال یک بهانه است...
واگر آن بهانه را هم نداشته باشد
مى تواند از هر چیزى بهانه بسازد...
از یک نگاهت، یک حرفت، حتى سکوتت

 

 

 

 

 

 

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: جملات غمگین|احساسی|عاشقانه ،جملات عاشقانهريا،جملات غمگین،جملان احساسی،جملات عاشقانه،بهترینها،بوکان وب،جملات1 ,



متن دکلمه غمگین شکلات از مازیار مقدم
نوشته شده در سه شنبه 12 آذر 1392
بازدید : 2661
نویسنده : فرهاد فیضی

 



نیمه شب ، آواره و بی حس حال / در سرم سودای عشقی بی زوال

پرسه ای آغاز کردیم در خیال / دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی می گذشت / یک دو سال از عمر رفت و بر نگشت

دل به یاد آورد اول بار را /خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی آن اسرار را / آن دو چشم مست آهو وار را

همچو راضی ، مبهم و سر بسته بود / چون من از تکراره او هم خسته بود

آمده هم اشیان شد با من او /هم نشین و هم زبان شد با من او

خسته جان بودم که جان شد با من او /نا توان بودو توان شد با من او

دامنش شد خوابگاه خستگی / این چنین آغاز شد دلبسگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر / وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم زدنیا بی خبر / دم به دم این عشق میشد بیشتر

آمدو با خلوتم دم ساز شد / گفتگو ها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پابرجاست دل / گر گشایی چشم دل زیباست دل

گر تو زورق بان شوی دریاست / بی تو شام بیفرداست دل

دل ز عشق روی تو حیران شده / در پی عشق تو سرگردان شده

گفت، گفت در عشقت وفا دارم بدان / من تو را بس دوست می دارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان / چون تویی مخموره خمارم بدان

با تو شادی می شود غم هایه من / با تو زیبا می شود فردای من

گفتمش عشقت به دل افزون شده / دل زجادویه رخت افزون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده / عالم از زیباییت مجنون شده

بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش / طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود / بهره کس جز او در این دل جا نبود

دیده جز بر رویه او بینا نبود / همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره آفاق بوود / در نجابت در نکوهی تاق بود

روزگار اما وفا با ما نداشت / طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پایه عشق ما سنگی گذاشت / بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخره این قصه هجران بود و بس / حسرت و رنج فراوان بود و بس

یاره ما را از جدایی غم نبود / در غمش مجنون و عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود /سهمه من از عشق جز ماتم نبود

با منه دیوانه پیمان ساده بست / ساده ام آن اهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست / این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست / رفت و با دلدار دیگر عهد بست

باکه گویم اوکه هم خون من است / خصمه جان و تشنه خونه من است

 

بخته بد وین وصل او قسمت نشد / این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد

عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست / با چنین تقدیر بد ، تدبیر نیست

از غمش با دود و دم هم دم شدم / باده نوش غصه ی او من شدم

مستو مخمور و خراب از غم شدم / زره زره آب گشتم کم شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را / سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من از من گذشتی ، خوش گذر / بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون کن ز سر / دیشب از کف رفت فردا را نگر

آخر این یک بار از من بشنو پند / بر منو بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود / عشقه دیرین گسسته تار و پود

گر چه آبه رفته باز آید به رود / ماهیه بیچاره اما مرده بود

بعد از این هم آشیانت هر که هست / باش با او یاده تو مارا بس است



:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: متن دکلمه غمگین شکلات از مازیار مقدم،متن غمگین،متن دکلمه،متن اهنگ ،متن دکلمه احساسی ,



پیرزن تنها
نوشته شده در سه شنبه 12 آذر 1392
بازدید : 725
نویسنده : فرهاد فیضی

 

 

پیرزنی در خواب,خدا رو دید و به او گفت :"خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ "

خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .

پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.سپس نشست و منتظر ماند.چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .

پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد

پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .

پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت،نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .

این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .

پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .

پیرزن با ناراحتی گفت: "خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟"

خدا جواب داد: "بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی"...


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: پیرزن تنها،متن احساسی،متن غمگین،متن زیبا ,



پیرزن تنها
نوشته شده در سه شنبه 12 آذر 1392
بازدید : 872
نویسنده : فرهاد فیضی

 

 

پیرزنی در خواب,خدا رو دید و به او گفت :"خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ "

خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .

پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.سپس نشست و منتظر ماند.چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .

پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد

پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .

پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت،نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .

این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .

پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .

پیرزن با ناراحتی گفت: "خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟"

خدا جواب داد: "بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی"...


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: پیرزن تنها،متن احساسی،متن غمگین،متن زیبا ,



متن اهنگ پریسا از رضا سرمدی
نوشته شده در سه شنبه 12 آذر 1392
بازدید : 627
نویسنده : فرهاد فیضی

 

 

 

همیشه میگن دار بزن خاطرات کسی رو که تو رو تنهات گذاشت و رفت
اما من میگم تنهام گذاشت ولی حالم خوبه فقط گذشتم درد میکنه
یا میگم بهتره به جای دار زدن خاطرات کسی که باهاش بودی
تجربه رو مفت نخریم که بعدش پشیمونی رو به بهای سنگین تری بخریم
همش از خدای خودم میخوام که هیچ تنهایی رو تنها نزاره
که به هر بی لیاقت و بی سر و پایی بگه عشقم
یه روز پریسام ازم پرسید :
اگه شصت ثانیه فرصت داشته باشی که باهام حرف بزنی و
بعدش بدونی دیگه منو هرگز نمیبینی چی میگی؟
گفتم ۵۹ 58 57 بعدش تموم شد.

شنیدید میگن از عجایب عشق اینه که همیشه
اغوشی ارومت میکنه که دلت رو به درد اورده؟
اما عجیب تر از اون اینه که چقدر زود فراموشش شد
لقمه هایی که از دهن من در میاورد و تو دهن خودش میزاشت
ولی به جاش تا تونست یه اشتباهو انقدر بزرگش کرد که باعث جداییمون شد.
خوبه که بدونیم که اگه کسی اشتباهی کرد که خیلی بزرگ بود و نتونستیم ببخشیمش
اشتباه اون بزرگ نبوده بلکه قلب خود ما کوچک بوده که نتونستیم ببخشیمش
اما از همه اینها که بگذریم من بهش میگم که به اندازه بزرگی دریاها
به روشنی ابرها به چند رنگی دنیا به سفتی سنگ ها
به اب شدن شمع ها و به حسودی تمام دوستات و ادما میخوامت
دوست دارم
تا کور شن کسایی که نمیتونند ببیننمون
میدونی تنها چیزی که عذابم میداد چی بود؟
این بود که هر وقت بحثمون میشد
با اطرافیانت و دوستات خوب بودی و با من بد
همون دوستایی که تا ما با هم بودیم
چشماشون درمیومد
بگزریم بهش میگفتم دوست دارم
میگفت حرفای تازه بزن
اینا کهنه شده اما نمیدونست
که یه روز دلش برای حرفای کهنم یه دره میشه
ازم پرسید بعد از رفتنم گریه میکنی؟
بهش گفتم فراموش نکن
به دردهای بزرگ نمیتوان گریست باید تحمل کرد و ذره ذره اب شد
پرسید وقتی برم زندگیت چقدرعوض میشه؟
گفتم بعد از رفتنت چیزی عوض نمیشه
فقط تنهاتر میشم تنهای تنهای تنهای تنها


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: متن اهنگ پریسا از رضا سرمدی , رضا سرمدی , پریسا , متن اهنگ , اهنگ , متن , اهنگ رضا سرمدی , متن دکلمه , متن دکلمه از رشا سرمدی , متن دکلمه پریسا , متن اهنگ غمگین , متن اهنگ احساسی , متن دکلمه زیبا , دکلمه , متن بهترین اهنگ ها ,



متن اهنگ فصل بارونی از احسان خواجه امیر
نوشته شده در سه شنبه 12 آذر 1392
بازدید : 433
نویسنده : فرهاد فیضی

 

فصل بارونی بیشه
رنگ چشماته همیشه
حس تازه بودن من
بی نگاه تو نمی شه
اگه دیروز اگه فردا
اگه با هم اگه تنها
با توام خود خود تو
اگه حتی توی رویا
نه می افتم به پای تو
نه می میری برای من
همیشه رد پات پیداست
کنار رد پای من
کاش دوباره بودن من
رنگ بودن تو باشه
که در بسته ی قلبم
باز با دستای تو واشه
باز با دستای تو واشه

تو مثله شبهای مهتابی و بارونی
وقتی که نباشی دلگیرم و می دونی
حرفای دلم رو با اشک تو می گفتم
بارون که می باره باز یاد تو می افتم
از غم منو غم تو
تب منو تب تو
همه بی خبرن
از دل منو دل تو
شب منو شب تو
همه بی خبرن

فصل بارونی بیشه
رنگ چشماته همیشه
حس تازه بودن من
بی نگاه تو نمی شه
اگه دیروز اگه فردا
اگه با هم اگه تنها
با توام خود خود تو
اگه حتی توی رویا


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: متن اهنگ فصل بارونی از احسان خواجه امیر،متن،اهنگ،متن اهنگ،متن اهنگ احساسی،متن اهنگ عاشقانه،متن اهنگ غمگین،متن اهنگ پاپ،متن اهنگ کلاسیک،متن اهنگ ایرانی،متن اهنگ،احسان خواجه امیری،اهنگ فصل بارونی از احسان خواجه امیری ,



دوست دارم
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 755
نویسنده : فرهاد فیضی



متن غمگین به سلامتی
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 565
نویسنده : فرهاد فیضی

به سلامتی همه اونایی که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد !
.
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده ،
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن،
.
.
.
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه !!!


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: متن غمگین به سلامتی،متن غمگین،به سلامتی،غمگین،متن احساسی،متن عاشقانه،متن ,



شه عری کوردی زور خوش {شعر کوردی بسیار زیبا}
نوشته شده در دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 3365
نویسنده : فرهاد فیضی

من له ساليكي مانگ كوژراوو، له مانگيكي هه‌فته كوژراوو

له روژيكي سه‌عات كوژراودا

دواي شه‌ويكي پشت كوماوه‌ي هه‌وراز به كول

به‌ره‌به‌يانيكي زامدار

له شه‌فه‌قيكي كه‌سكه‌وه

وه‌ك گزنگيكي خويناويي كه‌وتمه خواري و

داگيرسام و بووم به موميك

گر به مل و

بووم به پرسيك

ده‌م به هاوار



.

.

.



من كيلگه‌ي گه‌نم و جوي شيعر بووم

دايكيشم باراني په‌له‌دان

من به‌ردي ناو لانكه‌ي شاخي بووم

دايكيشم نيشتمان

من كرمي ئاوريشمي قوزاخه‌ي به‌هره بووم

دايكيشم ده‌ره‌ختي برك و ژان

من جه‌سته‌ي مه‌ليكي سپي بووم

دايكيشم ئاسماني وه‌ك قه‌تران

من خه‌و بووم و دايكم سه‌رم

من كه‌رويشك و ئه‌و نزار بوو

من جولانه و ئه‌و لقي دار

من هه‌ناسه و دايكم سنگ بوو

ئه‌و قه‌فه‌ز و من كه‌وه‌كه‌ي

من چيروك و ئه‌و شه‌وه‌كه‌ي.


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شه عری کوردی زور خوش {شعر کوردی بسیار زیبا}،شعر کوردی،کوردی،کردی،شعر,شعر به زبان کوردی،شعر به زبان کردی،کورد،کرد ,



شعر کوردی خوشه ویستی
نوشته شده در یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 1870
نویسنده : فرهاد فیضی

خوشویستی برف نه بتوتوه

خوشویستی آگر نه بگژتوه


خوشویستی حرز نه بیکولوه

خوشویستی ژیان نه تازه کیوه

خوشویستی تاریخ نه زیندوه کیوه

خوشویستی خونو خیال نه تازه ی کیوه

خوشویستی دلکه پر له شادی

خوشویستی هتاوکه که ددروشتوه

خوشویستی بریسکه ی آسمانی

خوشویستی عاشقی آزادی

خوشویستی یک پارچه خوشیی


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شعر کوردی خوشه ویستی،شعر کوردی،خوشه ویستی،دوست داشن،شعر کوردی دوست داشتن،کوردی ، شعر ,



شعر کوردی اواته خوازی
نوشته شده در یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 1951
نویسنده : فرهاد فیضی



شعر کوردی
نوشته شده در یک شنبه 10 آذر 1392
بازدید : 791
نویسنده : فرهاد فیضی


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: شعر کوردی ,



چرا اون منو نمیخواد
نوشته شده در شنبه 9 آذر 1392
بازدید : 3054
نویسنده : فرهاد فیضی

چرا اون منو منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد
چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد
اخه اون که پناه منه
اون که تکيه گاه منه
واسه چشماش ميميرم
اخه اين گناه مگه
يه روزي دستام توي دستش بود
يه رو عشقم دوتا چشماش بود
حالا اين منم که دگير يه ديونه به زنجيرم
چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد


من به تو حق ميدم اره ولي چيزي نگو
تو عاشقش شودي ولي واسش مهم نبود
نميتونم بگم فراموش کن
منم مسل تو بودم
اون وفادار نبود منم وفادار نموندم
الان مدت زيادي ميگزره از قطع رابطه
ولي نميدوني کي باعثه يا کدوم حادثه
هستم دليل اصلي رفتنش از پيشم
اما از اقدامات دارم ديونه ميشم
پس عاقبت نداره درگير عاشقي شودن
چه گلي به سر زدم مني که عاشق شودم
مني که حاظر شودم به گزرم از همه چيز
به خاطر کسيکه شود زيباتر از هر چيز
پس چيزي نگو چه چيزي بگه چه چيزي نگه
با اينکه ميدونم دلت واسه صداش تنگه
فراموش کن کسي که هر گز به دست نمياد
به دست بيار کسي که که هر گز نميره از ياد



چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد
چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد
اخه اون که پناه منه
اون که تکيه گاه منه
واسه چشماش ميميرم
اخه اين گناه مگه
يه رو دستام توي دستش بود
يه رو عشقم دوتا چشماش بود
حالا اين منم که دگير يه ديونه به زنجيرم
چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد
چرا اون منو نميخواد
چرا پيشم نمياد
چرا از اشک چشمام دلش به راه نمياد






:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: چرا اون منو نمیخواد ،متن اهنگ غمگین،متن اهنگ احساسی،متن اهنگ چرا،متن اهنگ تنهای ،متن اهنگ جدید،متن اهنگ رپ،متن اهنگ ,



بازدید : 905
نویسنده : فرهاد فیضی

 دنيا خهمه ژيان ژانه                  بو شاره که ی به هاری سوور


هيرووشيمای کوردستانه              حه له بچه ی دايکی شاره زوو

ر
کورپه بوچکه به لانکه وا             مندال به سينکی دايکه وا


بو يادی نه ورووژی ئمسال          سووتان و بون به کوو زووخال


مه رچ بی هه مووی به رد و داری    حه له بچه ی تينی رزگاری


ده کينه خه نجه ری توله ی              به ر پيشته ينی کورده واری


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: بیت هایی از ترانه های ناصر رزازی {په شکه شی ده کم به توا وی کوردانی جهان} , متن اهنگ ناصر رزازی , متن اهنگ کردی , متن اهنگ کردی زیبا , متن اهنگ کردی احساسی ,



غصه
نوشته شده در جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 478
نویسنده : فرهاد فیضی

غصه می سوزد مرا ، باران ببار


کوچه می خواند تو را ، باران ببار


ابرها را دانه دانه جمع کن


بر زمین دامن گشا ، باران ببار


خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است


آسمان را کن رها ، باران ببار


باغبان از کوچه باغان رفته است


ابر را جاری نما ، باران ببار


موج میخواهد بیابان سکوت


با خوِد دریا بیا ، باران ببا

ر
تا بیاید آن بهار سبز سبز


تازه تر باید هوا ، باران ببار


سینه ام آشوب و دل خونابه است


غصه می سوزد مرا ، باران ببار

 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: غصه،،تنهای،غمگین،شعر،شعر غمگین،شعر تنهای،شعر بی وفایري،شعر بی کسی،شعر احساسی ,



جملات غمگین و تنهای
نوشته شده در جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 754
نویسنده : فرهاد فیضی

ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨـﯽ :
ﺍﻣﺸﺒﻢ ﻣﺜﻞ ﺷﺒﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ
ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـﯽ
ﺁﻫنگ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ
ﺑـﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم . . .
به ﺍﯾﻨﮑـﻪ خیلی همراهم بودی . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی . . .
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ . . .
لعنت به ﺍﯾﻨﮑﻪ ها . . .
ﻭ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎص ﭘﺲ ﺑـﺪن . . .
::
::
بعضی وقتا چقد حال میده یه چیپس گنده بخری و یه ماست خامه ای . . .
یه پک سیگار و یه فیلم کِر خنده و سرکاری . . .
از اونا که تهش همه خوشبخت میشن و خوشحال . . .
بعد زنگ بزنم بهش و بگم : همه چی آماده کردم ، شب بیداری !؟
بگه : پایه ام ، شب بیداری . . .
بعضی وقتا یادم میره حتی شمارشو هم از گوشیم پاک کردم . . .
::
::
تو را مثل قانون . . .
کسی رعایت نمی کند ؛
چرا غمگینی دلم ؟
تو را برای شکستن سرشته اند . . . !
::
::
بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی که
قرار بود تکیه گاهت باشد . . .
::

::
بدترین درد اینه که ، مخاطب های گوشیتو چک کنی و بخوای با یکی درد و دل کنی
ولی . . .
هیچکس و پیدا نکنی . . .
::
::
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد
که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم ، خیـره می ماند !


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: جملات غمگین و تنهای ،اسمس غمگین،اسمس تنهای،شعر تنهای،شعر غمگین،غنگین،تنهای، ,



غمی غمناک
نوشته شده در جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 511
نویسنده : فرهاد فیضی

شب سردي است و من افسرده/

راه دوري ست و پايي خسته/

تيرگي هست و چراغي مرده/

ميكنم،تنها،ازجاده عبور/

دورماندند زمن آدم ها/

سايه اي از سره ديوار گذشت/

غمي افزود مرا بر غمها/

فكرتاريكي و اين ويراني/

بي خبرآمد تا با دل من/

قصه ها سازكند پنهاني/

نيست رنگي كه بگويد بامن/

اندكي صبر،سحر نزديك است/

هر دم اين بانگ برآرم از دل/

واي،اين شب چقدر تاريك است/

خنده اي كو كه به دل أنگيزم؟/

قطره اي كو كه به دريا ريزم؟/

صخره اي كو كه بدان آويزم؟/

مثل اين است كه شب نمناك است/

ديگران را همه غم هست به دل/

غم من،ليك،غمي غمناك است/


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: غمی غمناک،شعر غمگین،شعر احساسی،شعر ,



غمگین
نوشته شده در جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 461
نویسنده : فرهاد فیضی

زندگى كرديم اما باختيم / كاخ خود را روى دريا ساختيم

.
لمس بايد كرد اين اندوه را / بر كمر بايد كشيد اين كوه را

.
زندگى را با همين غم ها خوش است / با همين بيش و همين كم ها خوش است

.
زندگى را خوب بايد آزمود / اهل صبر و غصه و اندوه بود

.
باختيم و هيچ شاكى نيستيم / بر زمين خورديم و خاكى نيستيم


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: غمگین ,



نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392
بازدید : 996
نویسنده :

اگرباشخصی که دوستش داشتی روبرو شدی

لبخند بزن تاعشقت را احساس کند

اگربادشمنت روبرو شدی

لبخندبزن تاقدرتت را احساس کند

اگرباکسی که زمانی ترکت کرده روبرو شدی

لبخند بزن تا احساس پشیمانی کنی

اگر باغریبه ای روبرو شدی

لبخند بزن تا با خنده پاسخت دهد.


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,



حکیمانه
نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392
بازدید : 466
نویسنده :

چارلی چاپلین برای دخترش نوشت:

تاوقتی که قلب عریان کسی راندیدی بدنت راعریان نکن

هرگز چشمانت رابرای کسی که معنی نگاهت رانمی فهمد گریه نکن

قلبت را خالی نگه دار واگر روزی خواستی کسی رادرقلبت جای دهی سعی کن فقط یک نفر باشد وبه اوبگو:

                                        توراکمترازخداوبیشترازخودم دوست دارم.


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,



ای زمونه
نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392
بازدید : 4596
نویسنده : فرهاد فیضی

منو ميبيني به من ميگن سيه بخت
به من نخنديد ادماي خوشبخت

منم يه روزي روزگاري داشتم
جون بودم عشقي به ياري داشتم

اين زمونه پيرم کرد
ز جون خود سيرم کرد

نساخت يه روزي بامن
بسته به زنجيرم کرد

اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي

اي زمونه بهار من خزون شود
بلبل باغ من چه بي زبون شود

شکوه دارم زه دست تو فراون
سر گردونم تو کوه و بيابون

اين زمونه پيرم کرد
از زندگي سيرم کرد

نساخت يه روزي با من
بسته به زنجيرم کرد


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


منو ميبيني به من ميگن سيه بخت
به من نخنديد ادماي خوشبخت

منم يه روزي روزگاري داشتم
جون بودم عشقي به ياري داشتم

اين زمونه پيرم کرد
ز جون خود سيرم کرد

نساخت يه روزي بامن
بسته به زنجيرم کرد

اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


اي زمونه بهار من خزون شود
بلبل باغ من چه بي زبون شود

شکوه دارم زه دست تو فراون
سر گردونم تو کوه و بيابون

اين زمونه پيرم کرد
از زندگي سيرم کرد

نساخت يه روزي با من
بسته به زنجيرم کرد


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي


اي زمونه چقد تو نامردي
چه ظلمي بي حدي به من کردي





:: موضوعات مرتبط: متن اهنگ , داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: ای زمونه , شعر عاشقانه , شعر غمگین , شعر , بوکان وب , داستان غمگین , داستان عاشقانه ,



خدا منو پیش خودت ببر
نوشته شده در جمعه 1 آذر 1392
بازدید : 715
نویسنده : فرهاد فیضی

میشه دیگه من برم او دنیا

میشه دیگه من برم او دنیا

 

اخه دیگه از این دنیا خسته شودم

اخه دیگه از این دنیا خسته شودم

 

خدا فقط تو خودت دردمو میفهمی

اخه تو تهای و تنهای رو خوب میفهمی

 

میشه خدا منو پیش خودت ببری

خدا میشه بیای و دستامو بگیری

 

خدا به خودت قسم که دیگه خسته شودم

خدا به خودت قسم که دیگه به اخر رسیدم

 

خدا اینجا همه به فکر خودشونن

خدا اینجا همه به فکر خودشونن

 

کسی تو دنیا به فکر من نیست

کسی دلش با دل من نیست

 

خدا چرا هیچ کسو واسه من نه ساختی

چرا هیچ کسو واسه دل تنهام نه ساختی

 

خدا اگه منو پیش خودت نمیبری 

لا اقل منو به اخوش یارم میبری

 

خوب خدا خودت یه کاری واسم کن

هر چی دوست داری قسمت کن

 

فقط تنهای رو ازم دورش کن

در بیکسیمو چاره کن

 

خدا فقط تو خودت دردمو میفهمی 

اخه تو تنهای و تهای رو خوب میفهمی

 

خدا منو پیش خودت ببر

خدا منو پیش خودت ببر

 

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: خدا منو پیش خودت ببر , شعر عاشقانه , شعر غمگین , شعر احساسی , شعر , شعر برای عشق , شعر بی کسی , شعر ,



نوازش
نوشته شده در سه شنبه 28 آبان 1392
بازدید : 930
نویسنده : فرهاد فیضی

مادرم زود رفتی و ، این دلم کسی نداره
میدونی تا آخر عمر ، این چشام واست میباره

چه حسی دارم من امشب
نمیدونم چرا اما
میدونم که تو رو میخوام
ولی نیستی و من تنهام

همیشه توی آغوشت
یه حس دیگه ای دارم
من این شبها برای خواب
مادر ، لالاییتو کم دارم

نوازش کن منو مادر
با دستای پر از پینه ت
الهی من فدای اون
نگاه مهربونت شم

فضای خونه این روزا
تو رو از من طلب داره
کجایی مادر خوبم ؟
دلم بهونه تو داره

هنوزم پیش اون چشمات
یه حس بچگی دارم
به یاد اون روزا امشب
همش بهونه میارم

فقط از تو همین مونده
یه قاب عکس رو طاقچه
بهونه گیر شدن امشب
حتی گلای تو باغچه

مادرم زود رفتی و ، این دلم کسی نداره
میدونی تا آخر عمر ، این چشام واست میباره

تو بودی تنها کسم ، رفتی و دلواپسم
مادر من بی کسم ، مادر ... مادر


:: موضوعات مرتبط: متن اهنگ , داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: نوازش،شعر غمگین،شعر احساسی،شعر عاشقانه،متن اهنگ،متن اهنگ غمگین،متن اهنگ زیبا،متن اهنگ احساسی،متن اهنگ غمگین،متن اهنگ ,



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد