با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
دوستان این وبلاگ که بکان وب دو است با بوکان وب فرق داره و این وبلاگ فقط برای متن است و در مورد هیچ عکسی نیست من توی این وبلاگ در مورد هر مطلبی میزارم و از شما هم میخوام که اگر در مورد چیزی میخواید درخواست کنید در کمترین وقت اونو تو وبلاگ میزارم
لحظات خوشی را برایتان ارزو دارم
بهش بگید که توی دنیا خوش باشهبا هرکی که میخواد باشهبهش بگید که دیگه من باهاش کاری ندارمبهش بگید که من دیگه حلالش کردم بهش بگید که زیر خاکم به یادشم و منتظرش تا که روز قیامت دوباره su و اون دنیا ناز نگاش فقط برای من باشه
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و… خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید…
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و … دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره …
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! … اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!
همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین …
غروبا غروبا ميون هفته بر سر قبر يه عاشق يه جوون مياد ميزاره گلاي سرخ شقايق بي صدا ميشکنه بغضش روي سنگ قبر دلدار اشک ميريزه از دو چـشمش مثل بارون وقت ديدار زير لب با گريه ميگه : مهربونم بي وفايي رفتي و نيستي بدوني چه جگر سوزه جدايي ! آخه من تو رو مي خواستم ، اون نجيب خوب و پاک اون صداي مهربون ، نه سکوت سرد خاک تويي که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود ديدنت حتي يه لحظه راه حل مشکلم بود تو که ريشه کردي بـا من ، توي خاک بيقراري تو که گفتي با جدايي هيچ ميونه اي نداري پس چرا تنهام گذاشتي توي اين فصل سياهي ؟ تو عزيزتريني اما ، يه رفيق نيمه راهي داغ رفتنت عزيزم خط کشيد رو بودن من رفتي و ديگه چه فايده ؟ ناله و ضجه و شيون ؟ تو سفر کردي به خورشيد ، رفتي اونور دقايق منو جا گذاشتي اينجا ، با دلي خسته و عاشق نميخوام بي تو بمونم ، بي تو زندگي حرومه تو که پيش من نباشـي ، همه چي برام تمومه عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک گفت جگر گوشه ي عشقو ، دادمش دست تو اي خاک ! نزاري تنها بمونه ، همدم چشم سياش باش شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بياره پا کشيد از آسمون و جاشو داد به يک ستاره اون جوون داغ ديده ، با دلي شکسته از غم بوسه زد رو خاک يار و دور شد آهسته و کم کم ولي چند قدم که دور شد دوباره گريه رو سر داد روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نميري از ياد !!!
پسری به دختر که تازه باهاش دوست شده بود میگه. امروز وقت داری بیای خونمون؟ دختره:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟ پسره: بگو میخوام برم استخر دختره اومد خونه ای دوست پسرش پسر ..تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه برو حموم موهاتو خیس کن دختره وقتی میره حموم پسر یک یکی به دوستاش زنگ میزنه ..... پسر و دوستا یک یکی میرن حموم یکی اخری که میره حموم بعد 1تا 2ساعت دیدن خیلی دیر کرده رفتن حموم دیدن دختره وپسره رگ دستاشونو با هم زدند و گوشه ای حموم افتادن و گوشه ای حموم پسر با خون اش نوشته